بیماری عسل
چند روزی بود که عسل جونم تب شدید بصورت شبانه روزی داشت و سه روزی هم بود که به مدرسه نرفته بود ، خدارو شکر دیروز ظهر دیگه تبش پایین آمد
توی این چند شب عسل توی خواب هزیون میگفت ، یکی از هزیوناش که دلم رو بشدت سوزوند این بود که اولش توی خواب گفت « خدا سلامتی بده ، بعداز چندکلمه گفت : می خوام بمیرم» از حرفش دلم خیلی سوخت و حسابی توی رختخواب گریه کردم ، و توی دلم گفتم نکنه خدای نکرده میخواد بلایی سر بچم بیاد
الان تبت پایین آمده فقط دماغت کیپه و عرق سرد می کننی ، انشاا.. که زودو زود حالت بهتر شه
خدا را هزاران بار شکر که حالت خوب شد
دختر عزیـــــــــــــــــــــــــــــــزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی