جشنواره و نمایشگاه قرآن در قشم
امسال توی ایام پایانی ماه رمضان جشنواره و نمایشگاه قرآن توی جزیره مون برگذار کردند ،وقتی فهمیدی ، بهت گفتم که شب ساعت 10 می ریم ، شما هم که سال گذشته حسابی بهت خوش گذشته بود از 2ساعت قبلش هی گفتی کی می ریم کی می ریم ، ساعت 10 شد؟ بلاخره ساعت 10 و ربع راه افتادیم برای مراسم افتتاح .
شما هم یه تی شرت با شلوار جین پوشیدی و کلی به موهات رسیدی بودی و گوشواره صورتی بزرگتو پوشیدی
وقتی رسیدیم به نمایشگاه بیشترغرفه دارا توی مراسم افتتاحیه بودند ، تازه از لاین اولی داشتیم بازدید می کردیم که یه لحظه عشقت خاله گلی و آریانا جون را دیدیم ، تو هم با کلی ذوق پریدی بغل خالی و آریانا.
بعدش یه دوری زدیم ، دیدیم که اون حاج آقاها و خانوم های که سال گذشته برای بچه ها برنامه اجرا می کردند بودند . من بهت گفتم که یه شب دیگه بر می گردیم که یه خورده نمایشگاه راه افتاده باشه و شما هم قبول کردی.
شب بعدش رفتیم نمایشگاه ، شما رفتی توی غرفه ای که چند آقای روحانی برای بچه ها برنامه اجرا می کردند ، من هم رفتم سراغ بقیه غرفه ها ...
امسال ماه رمضان بهت قول داده بودم که برات چادر می خرم ، آخه چادرت برات کوتاه شده بود ، بخاطر همین رفتیم تا از غرفه چادر و مقنعه ، برات چادر بخرم
فقط سایز شما یه مدل چادر داشتند، وقتی سرت کردی خیلی خوشگل شدی ،تازه هم ، برات مقنعه آبی رنگ خوشگل خردیم و همونجا پوشیدی(تازه فروشنده هاش هم شمالی از آب در اومدند)
بعدش رفتیم غرفه کتاب ، برات یه احکام آموز نماز صوتی خریدم ( آخه سال گذشته خواستی اما برات نخریدم ، آخه اون موقع کوچولو تر بودی )
کلی ذووووووووووووووووووووووووووووووووووق کردی
اینم بازدید تصویری------------------------------>
برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب برو...
جشنواره و نمایشگاه قرآنی در قشم
18تا 24 مردادماه92
وقتی که خونه برگشتیم شروع کردی به نماز خوندن ، البته من بایستی هی گزینه ها را انتخاب می کردم ( تا دو روز هم وقت و بی وقت نماز می خوندی ، بعدش هم مثل بقیه اسباب بازی های که داشتی به بایگانی اتاقت اضافه شد)
قبول باشه دختر شیرین زبونم