امسال توی ایام پایانی ماه رمضان جشنواره و نمایشگاه قرآن توی جزیره مون برگذار کردند ، وقتی فهمیدی ، بهت گفتم که شب ساعت 10 می ریم ، شما هم که سال گذشته حسابی بهت خوش گذشته بود از 2ساعت قبلش هی گفتی کی می ریم کی می ریم ، ساعت 10 شد؟ بلاخره ساعت 10 و ربع راه افتادیم برای مراسم افتتاح . شما هم یه تی شرت با شلوار جین پوشیدی و کلی به موهات رسیدی بودی و گوشواره صورتی بزرگتو پوشیدی وقتی رسیدیم به نمایشگاه بیشترغرفه دارا توی مراسم افتتاحیه بودند ، تازه از لاین اولی داشتیم بازدید می کردیم که یه لحظه عشقت خاله گلی و آریانا جون را دیدیم ، تو هم با کلی ذوق پریدی بغل خالی و آریانا. بعدش یه دوری زدیم ، دیدیم که اون حاج آقاها و خانوم ه...